عکاس برتر زلزله بم: گریه میکردم و عکس میگرفتم
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۱۳۲۸۹
عکسی که نشست صفحه اول روزنامه، فردا که روزنامههای دیگر هم منتشر شدند، همین عکس شده بود عکس اولشان؛ عکسی که عمق فاجعه را نشان میداد، عمقی که ترمیمش زمان زیادی لازم داشت. یکشنبه شب منطقه وسیعی از غرب کشورمان دوباره لرزید و زلزله رودبار، بم، ورزقان و... را به یادمان آورد.
دوباره همه جا پر شد از عکس مصیبتی که یکباره از راه رسید و همه چیز را آوار کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طاهرکناره یکی از بهترین عکاسان خبری کشورمان است؛ عکسهایی که از حادثه پلاسکو هم گرفت در خیلی از روزنامههای جهان چاپ شد، گاردین یکی از عکسهای او را در دو صفحه منتشر کرد. طاهرکناره هم مثل ما روزهای حادثه بزرگ بم را فراموش نکرده است.
تجربه حضور در حوادث ناگوار زیادی از جمله زلزله بم و ورزقان را دارید. زلزله در هر کجای دنیا اتفاق بیفتد چند نتیجه مشابه دارد؛ آوار، کشتهشدگان، زیرآوار ماندگان و سرگردانی و بهت آدمهایی که زنده ماندهاند. به عنوان یک عکاس که واقعیتها را ثبت میکنید، روایت شما از 24 ساعت اولی که زلزله رخ میدهد، چیست؟
زلزله جزو اتفاقاتی است که قابل پیشبینی نیست و آدمها هیچ آمادگی برای روبهرو شدن با آن ندارند. به همین دلیل حتی از جنگ هم خسارتهای مالی، جانی و روانیاش بیشتر است. در زمان جنگ آدمها آمادگی دارند، میدانند هر لحظه ممکن است به آنها حمله شود برای همین مثلا پناهگاه میسازند و زمانی که لازم باشد به آنجا پناه میبرند. وقتی به بم وارد شدم اولین چیزی که دیدم شوک و بهت مردم بود! آنها با اتفاقی بزرگ روبهرو شده بودند که اصلا فکرش را هم نمیکردند، اولین تصویری که در بم دیدم و هرگز فراموش نمیکنم دختری بود که هاج و واج نشسته بود کنار جسد پدر و مادرش! با دیدن ما و اینکه میخواستیم از او عکس بگیریم زد زیر گریه و خودش را انداخت روی جنازه پدر و مادرش، انگار تازه فهمید چه اتفاقی رخ داده است.
گویا در این مواقع کودکان بیشترین آسیب را میبینند.
بله! چون بچهها از زلزله نه اطلاع دارند و نه تصوری که بتوانند با آن کنار بیایند یا آن را بپذیرند، آنها حتی نمیتوانند از خود مراقبت کنند یا به دنبال گمشدگان خود باشند! مثلا یک بچه چهار ساله با آن آوار عظیم چگونه باید روبهرو شود! بخصوص اگر پدر و مادرش را هم از دست داده باشد. به همین دلیل خیلی باید مراقب بچهها بود و در ازدحام و شلوغی بعد از زلزله نباید آنها را از یاد برد.
برخی مردم برای کمک به شهرهای زلزله زده میروند، شما که ناظر اینگونه اتفاقات بودید به نظرتان حضور مردم عادی در این شهرها مفید است یا باعث کندی خدمات رسانی میشود؟
مردم عادی اصلا نباید به مناطق زلزلهزده بروند؛ حضور آنها مشکلات را بیشتر میکند؛ چون هم باید اسکان داده شوند، هم به آنها غذا رسانده شود و عبور و مرورشان هم باعث میشود نیروهای امداد و نجات نتوانند کار خودشان را انجام دهند. پس بهتر است از راه دور کمک کنند مثلا وسیلههای گرمایشی، چادر، مواد غذایی و آشامیدنی و... را از طریق نهادهای رسمی ارسال کنند.
به عنوان عکاس خبری به بم رفتید، همیشه برایم این سوال پیش میآید که چگونه میتوان هم آن حجم از مصیبت را دید و هم عکس گرفت؟ شما چطور با این پارادوکس کنار آمدید؟
اولش که اصلا نمیتوانستم عکس بگیرم، گریهام میگرفت! ما هر چند بهعنوان عکاس به بم یا هر جای دیگری که اتفاق ناگواری رخ میدهد، میرویم، اما بدون احساس نیستیم. در زلزله بم همه عکسها را با چشم پر از اشک گرفتم! مگر میشود آن همه غم و اندوه را دید و اشک نریخت!
عکس شما از پدری که جنازه دو فرزندش را بر دوش دارد، آن سالها بازتاب زیادی در رسانههای داخلی و خارجی داشت. به نظرتان رسانهها چه تاثیری میتوانند در زمان زلزله یا هر اتفاق ناگوار دیگر و بعد از آن داشته باشند؟
ما به عنوان رسانه باید کار خودمان را که اطلاعرسانی دقیق است، انجام دهیم. وقتی این عکس را گرفتم از کارم پشیمان شدم، ناراحت بودم که چرا این لحظه پر از اندوه را ثبت کردهام اما وقتی بازخورد آن را دیدم و اینکه مردم ایران و جهان با دیدن این عکس انگیزه کمکرسانی زیادی پیدا کردند، حالم بهتر شد. وظیفه رسانه همین است؛ باید واقعیت را چنان بیان کند که بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشد.
عکسهایی که از زلزله بم و حادثه پلاسکو گرفتهاید خیلی تلخ است، چطور با این حجم از ناگواری روبهرو میشوید و آن را میپذیرید؟
خیلی سخت است! باید عواطف خودمان را نادیده بگیریم و به قول محمد فرنود که زلزله رودبار را هم عکاسی کرده بود، وقتی سنات بالا میرود همه اتفاقاتی که آنها را عکاسی کردهای هر روز سریالوار در ذهنت تکرار میشود! شاید به همین دلیل است که کار در رسانه را جزو مشاغل سخت قرار دادهاند. ثبت حوادثی مثل زلزله، جنگ، آتشسوزی و... در قاب عکس بسیار سخت و تلخ است و انرژی زیادی از عکاسان میگیرد. اما چارهای نیست، این هم حرفه ماست!
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۱۳۲۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زلاتان ابراهیموویچ: هنوز هم بهترین هستم؛ به خاطر بچههایم تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفتم
ستاره سوئدی از دلایل خود برای خداحافظی از فوتبال گفت.
طرفداری | زلاتان ابراهیموویچ معتقد است درگذشت رایولا ضربه سختی به او زد.
به گزارش وب سایت گل، زلاتان ابراهیموویچ در پایان فصل گذشته از فوتبال خداحافظی کرد اما مطمئن است که هنوز هم بهترین بازیکن دنیاست. او در یک پادست در مورد دلایل تصمیم خود برای خداحافظی از فوتبال صحبت کرد. او در این مورد گفت:
خوبم، زندگی خوب است. مشخصاً هشت ماه پیش از فوتبال خداحافظی کردم، حال زندگی متفاوتی دارم. موافقم که خداحافظی از فوتبال به خاطر غرور و چیزی که در مورد خودم فکر می کنم، سخت بوده است. فکر می کنم بهترین هستم، هنوز بهترین هستم. می توانستم ادامه دهم اما تصمیم گرفتم از فوتبال خداحافظی کنم. چرا؟ زندگی خوبی برای خانواده ام می خواهم. می خواستم بتوانم کارهایی با خانواده ام انجام دهم. اگر فوتبال را ادامه می دادم، نمی توانستم کارهایی را با بچه هایم انجام دهم چون از ناحیه زانو مشکل داشتم. در نتیجه این مسئله را پذیرفتم، به جایی رسیدم که گفتم «مشکلی نیست، فراموشش کن و بخش جدیدی را در زندگی ات شروع کن».
نقش جدیدت در میلان؟کاردیناله پیشنهادی به من ارائه کرد که نمی توانستم آن را رد کنم. در میلان شروع به کار کردم و سه یا چهار ماه است که مشغولم و باید بگویم همه چیز عالی پیش می رود.
درگذشت ریولا؟وقتی او فوت کرد، ضربه بدی خوردم. تا آخرین قطره اشکم گریه کردم و هنوز تمام نشده چون گاهی خاطرات به یادم می آیند. خیلی دلتنگ او هستم. هر کسی مرا می شناسد، می داند چقدر با رایولا به هم نزدیک بودیم. اگر می توانستی به او پیامی دهی، آن پیام چه بود؟ دلتنگت هستم.
همسرت و پسرانت، ماکسیمیلیان و وینسنت؟همسرم همیشه می گوید «به یاد داشته باش پیش از این که تو شروع به مراقبت از خانواده ات کنی، چه کسی مراقب تو بود». او به خاطر من بیخیال حرفه اش شد، در هر کاری که کردم کنارم بود، به من همه چیز داد و به خاطر من بیخیال همه چیز شد. فکر نمی کنم داشتن غرور زیاد در رابطه درست باشد. فکر می کنم همه چیز باید 50-50 باشد، البته که در بعضی مسائل او مسئولیت بیشتری می پذیرد و در بعضی مسائل من. شاید مردم فکر کنند ما خانواده ای هستیم که یک زندگی لاکچری داریم اما او آشپزی می کند و ظرف می شورد. تنها کمکی که داریم، یک خانوم است که در تمیز کردن خانه به ما کمک می کند. بچه ها را تا مدرسه همراهی می کنم و همانند یک خانواده عادی، بعد از تمرین به سراغشان می روم و این طور تقسیم وظایف می کنیم. در مدرسه فقط ما خودمان دنبال بچه ها می رویم، بقیه خانواده ها شخص یا راننده ای برای بچه های خود دارند. ما این طور نیستیم.
از دست ندهید ????????????????????????
جای خسرو حیدری بودم پیشنهاد منچسترسیتی را قبول میکردم! مرد هزار چهره؛ یورگن کلوپ مشاور مالی شد (فیلم) خوشحالی باورنکردنی جیمی کرگر در دیوار زرد! (فیلم) لیونل مسی در شکلوشمایلی که هرگز ندیدهاید! (عکس)